حس خوبیه وقتی که یکی دیگه رو تو دلت حس میکنی . همیشه فک میکردم جز همسرم اسماعیل دیگه هیشکی رو به این اندازه دوست نخواهم داشت .ولی الان یه ناز گل خانومی تو دلم جا خشک کرده که گاهی اینقدر به تکوناش فک میکنم که یادم میره اسماعیل داره نگام میکنه . الهی قربونت برم مامانی این روزا تکون تکونای ریزتو حس میکنم .مخصوصا شبا وقتی که میخوایم بخوابیم. خدایا شکرت که این حس و بهم هدیه دادی .اینکه معجزتو بهم نشون دادی .الان من تو دلم دو تا قلب میزنه .معجزه به این بزرگی داری نشونم میدی .ازت ممنونم خدا جونم. خیلی خوشحالم ... راستی مامانی من و بابات اسم محیا رو انتخاب کردیم .راستش پدر مادرم هم گیر دادن معصومه .اسم معصومه رو دوس دارم ها ولی ما زبو...