عزیز دل مامان و باباعزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن من و بابایییکی شدن من و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
همخونه شدن من وباباهمخونه شدن من وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات مامانی و مسافر تو راهیش

شب استرس

سلام امشب خاله الیت با مامانم اینا رفتن بیمارستان که خاله الیت بستری شه امشب ایشالله زهرا خانووم به دنیا میاد . خدایا شکرت مامانای خوب اگه میشه واسه خاله الی و زهرا خانوم دعا کنین .وای بیچاره مامانم خیلی استرس داشت .
5 آذر 1393

اگه بودی

سلام گل مامان .اگه الان بودی حتما تکون خوردناتو حس میکردم .مگه نه مامان .ولی نیستی .چن روز دیگه دختر خالت به دنیا میاد .اسمشو زهرا گذاشتن .خداکنه به سلامتی به دنیا بیاد .تا خیال مامانم یه کمی ارومتر شه . خیلی میترسم .به خاطر همین .جرات فک کردن به دوباره اومدنت ندارم  
30 آبان 1393

قرارمون نبود

قرار بود پیشم باشی و برات لالایی بخونم .با خودم میگفتم .پیش اسماعیل خجالت میکشم مامان بازی در بیارم .باید وقتی خونه نیست برات بخونم . ولی الان  نیستی .نیستی که برات پنهونی لالایی بخونم عزیزم .
21 آبان 1393

دیگه نمیخوام مامان شم

دیگه میترسم .میترسم اگه بازم بیای نتونم مراقبت باشم .دیگه نمی خوام مامان ش م . تو دلمون گفته بودیم اگر پسر بودی اسمتو صدرا میزاریم .همیشه تو دلم باهات حرف میزدم و صدرا صدات میزدم . ولی دیگه نمیخوام ... ...
18 آبان 1393

دلم گرفته

دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من گر از قفس گريزم، كجا روم، كجا من؟ كجا روم؟ كه راهي به گلشني ندانم كه ديده برگشودم به كنج تنگنا، من نه بسته‌ام به كس دل، نه بسته دل به من كس چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من ز من هر آن‌كه او دور، چو دل به سينه نزديك به من هر آن‌كه نزديك، ازو جدا، جدا، من! نه چشم دل به سويي، نه باده در سبويي كه تر كنم گلويي به ياد آشنا، من ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه كاهد؟ كه گويدم به پاسخ كه زنده‌ام چرا من؟ ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابري - دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من... سیمین بهبهانی ...
17 آبان 1393

حال این روزای من ...

خدای شکرت این روزا با شکر تو خودمو آروم میکنم .هی به خودم میگم .حتما قسمت نبود . همیشه یه مصلحتی تو کارای خدا هست . این روزا تنها امیدم شدی خدا جون ... من و اسماعیل مثل همیشه خوشیم و خوشبخت .دو ماهی یه مهمون داشتیم که خیلی زود رفت .من مهمون نواز خوبی نیستم . ولی عزیز مامان من همه جوره مراقب بودم به خدا تقصیر من نبود که رفتی ...
15 آبان 1393

امشب دلم گرفته

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته    از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته    یک سینه غرق مستی دارد هوای باران   از این خراب رسوا امشب دلم گرفته   امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن   شرمنده‌ام خدایا امشب دلم گرفته ...
14 آبان 1393