عزیز دل مامان و باباعزیز دل مامان و بابا، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره
یکی شدن من و بابایییکی شدن من و بابایی، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
همخونه شدن من وباباهمخونه شدن من وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات مامانی و مسافر تو راهیش

نیمه ی راه

سلام خوشمل مامان امشب شب عید غدیره .بهترین شب شیعیان . مامان جان به دنیا که بیای در مورد همه ی این روزای خوب صحبت میکنیم .که امامتو بشناسی. امروز هفته بیستم شد .دقیقا نصفه راهو اومدیم .تو این مسیر هر دو اذیت شدیم هر دو اشک شوق ریختیم .هر دو لذت بردیم از وجود هم .یه کم سخت بود مامانی ولی شیرین بود مثل شهد عسل . الهی قربونت برم خدارو شکر میکنم که تا اینجا حالت خوبه .وول میخوری .مامانیرو سر ذوق میاری .نمیدونی چه عشقی میکنم وقتی شبا با لگدات بیدارم میکنی. مامانی فدات شه. تو این شب بزرگ ارزو میکنم خدا این حس قشنگ و به همه مامانای دنیا هدیه کنه. آمین
9 مهر 1394

حس خوبیه

حس خوبیه وقتی که یکی دیگه رو تو دلت حس میکنی . همیشه فک میکردم جز همسرم اسماعیل دیگه هیشکی رو به این اندازه دوست نخواهم داشت .ولی الان یه ناز گل خانومی تو دلم جا خشک کرده که گاهی اینقدر به تکوناش فک میکنم که یادم میره اسماعیل داره نگام میکنه . الهی قربونت برم مامانی این روزا تکون تکونای ریزتو حس میکنم .مخصوصا شبا وقتی که میخوایم بخوابیم. خدایا شکرت که این حس و بهم هدیه دادی .اینکه معجزتو بهم نشون دادی .الان من تو دلم دو تا قلب میزنه .معجزه به این بزرگی داری نشونم میدی .ازت ممنونم خدا جونم. خیلی خوشحالم ... راستی مامانی من و بابات اسم محیا رو انتخاب کردیم .راستش پدر مادرم هم گیر دادن معصومه .اسم معصومه رو دوس دارم ها ولی ما زبو...
25 شهريور 1394

سلام دخمل مامان خوش اومدی

آخیش بالاخره روزای پر استرس تموم شد .دیروز رفتم دکتر سونوم کرد و ازمایش غربالگریو نگا کرد و گفت بچت سالمه .الهی قربونت برم تا بابا بیاد ببیندت سه بار پشت و رو شدی .بعدشم گفت که دخملی . نمیدونی باباییت چقدر ذوق کرده بود .خدارو شکر عزیزدلم که سالمی و دخملی. بوس بوووس
18 شهريور 1394

حال این روزای من

سلام مامانی این روزا تهوع امونم و بریده .هیچی نمیتونم بخورم .بابایی میگه همه حامله ها چاق میشن تو لاغرتر شدی .نمیدونم چی بخورم همه ترشیجات میخورم ولی اونم میریزم بیرون . راستی یه چیز دیگه عزیز دل مامان چیکار کردی که بین منو بابایی فاصله میندازی میدونی چی شده ؟!این روزا بابایی یه بوی خاصی میده حتی نمیتونم بزارم بوسم کنه .همین نفسش بهم نزدیک میشه حالم یه جوری میشه ... با همه ی اینه الهی قربونت برم خوبه که با تهوع خیالمو راحت میکنی که هنوز هستی و حالت خوبه . بوس بوس مامانی
18 تير 1394

جواب اولین سونو ...

سلام عزیز مامان امشب تقریبا دو روزه که جواب سونو گرافی و گرفتم .راستش دکتره گفت ساک حاملگی هست و با کیسه ی زرده و سن حاملگیم 6 هفتست .ولی فاقد قطب رویانی بود .دیروز حالم گرفته بود .نمیدونی چقدر گریه کردم .ولی امروز که با یه دکتری مشورت کردم گفتش که چون کیسه زرده دیده شده دیگه احتمال حاملگی پوچ نیست .یه هفته دیگه قلبشم تشکیل میشه .دکتر سونو گرافیم گفت طبیعیه هنوز زوده یه هفته دیگه بیا . مامانی الهی قربونت برم هر کاری میکنم که قلبت بزنه .خیلی مراقبم همه قرصامو میخورم!
6 تير 1394

اولین سونوگرافی

سلام عزیز دل مامان برای فردا وقت سونو گرافی دارم.فردا قراره برم خبر خوش تشکیل شدن قلبتو بگیرم . ایندفه دیگه استرس ندارم عزیز دل مامان .اخه انداختمت تو دامن خدا هر جور که خودش بخوااد میشه . فردا میری تو هفته ششم که دکتر برا فردا سونو نوشته ... به امید خدا
3 تير 1394

اولین علائم

سلام مامانی امروز که واسه سحری بیدار شدم با بابایی باشم حالت تهوع  رو حس کردم .چن روز پیشم کمر درد دارم و زود خسته میشم .نصف روزم چرت میزنم .الهی قربونت برم که با این علائم خدا بهم میگه که هستی ... خدایا شکرت ...
2 تير 1394